به گزارش شهرآرانیوز؛ همهجا هستند، هرجا که نیاز به کمک و امدادرسانی باشد، پای کار هستند، آنهم داوطلبانه. کارشان مرد و زن نمیشناسد، محدودیت سنی هم ندارد. اسمش هم گواه همین شاخصههاست: داوطلب؛ داوطلبانی که به جمعیت هلالاحمر پیوستهاند، با اراده، سلامت، اختیار و بدون هیچ چشمداشتی فرمها را پر کردهاند و حالا هرکدام باتوجهبه کاری که در عرصههای مختلف از دستشان برمیآید، پای کار ایستادهاند.
هرکدام از آنها خاطراتی دارند و روایتهایی تلخ و شیرین از روزهای کمک به مردم؛ روزهایی که هیچگاه از حافظهشان پاک نمیشود. بهمناسبت چهاردهم آذر که به نام روز جهانی داوطلب نامگذاری شده است، پای صحبت برخی اعضای داوطلب سازمان هلالاحمر مشهد نشستهایم و روایتهایشان را شنیدهایم؛ روایتهایی که سرشار از تجربه است با چاشنی موضوعات شنیدنی.
بالغ بر ۱۰۰۰ نفر
جمعیت جوانان هلالاحمر
بالغ بر ۳۰۰۰ نفر
جمعیت داوطلبین هلالاحمر
جوانان
دانشآموزان، دانشجویان و دانشگاهیان، طلاب و کارگران؛ از پیشدبستانی تا ۳۵ سال
داوطلبین
مشاغل آزاد و پزشکان که فرصت یادگیری و همکاری با سازمان جمعیت هلالاحمر مشهد را دارند؛ از ۳۵ سال به بالا
خانههای هلال داوطلب
شهروندان حوزه شهری و روستایی با مراجعه به این خانهها، میتوانند آموزش لازم را ببینند و براساس آن آموزشها، خدمات سلامت بدهند.
طرح دادرس
ویژه مراکز آموزشی دوره اول و دوم متوسطه
طیبه اسماعیلی
امدادگر
طیبه اسماعیلی بانویی هفتادساله و خانه دار است که از طریق دخترش با فعالیتهای داوطلبانه در جمعیت هلال احمر مشهد آشنا شده است.
او میگوید: بیست سال قبل، دخترم مرا با فعالیتهای داوطلبانه آشنا کرد. او درحال حاضر به عنوان یکی از امدادگران این سازمان فعالیت میکند. طیبه خانم در این بیست سال هم به مناطق زلزله زده اعزام شده است تا بستههای معیشتی را به شهروندانی که به آن نیاز دارند، برساند، هم در ایستگاههایی بوده که هلال احمر در مواقع نیاز در سطح شهر مشهد برای جمع آوری کمکهای مردمی برپا کرده است.
او شیرینترین خاطره اش را در همه این بیست سال، اجرای پویش همدلی و اهدای طلا و جواهرات بانوان مشهدی به مردم جنگ زده فلسطین و لبنان میداند: این موضوع که بانوان از امکان و شرایطی که دارند، برای کمک به مردم فلسطین و لبنان استفاده میکنند، کمک بشردوستانه شیرین و زیبایی است که در خاطرم به عنوان خاطرهای زیبا و توصیف نشدنی، ماندنی شده است.
احمدعلی ابراهیمی
امدادگر
مواجهه ام با احمدعلی ابراهیمی در ساختمان جمعیت هلال احمر مشهد در حالی است که او سرگرم آماده کردن بستههای معیشتی است که با مشارکت خیران تهیه شده و قرار است پس از آماده سازی، میان خانوادههای ساکن در مناطق کم برخوردار توزیع شود. او که سی سال کارمند دانشگاه علوم پزشکی مشهد بوده است، درباره نحوه پیوستنش به جمعیت هلال احمر مشهد به عنوان یک عضو داوطلب میگوید: پس از بازنشستگی، درست از سال ۱۳۸۳ به عنوان داوطلب جمعیت هلال احمر مشهد، مشغول همکاری هستم.
به واسطه اینکه کارمند دانشگاه علوم پزشکی بودم، تاحدودی با کارهای داوطلبانه آشنا بودم. ابراهیمی فعالیتش را به عنوان یک داوطلب، میان اعضای فامیل هم گسترش داده است: وقتی این کار را آغاز کردم، در ادامه، برخی اعضای فامیل را نیز با فعالیتهایی که یک داوطلب هلال احمر باید انجام دهد، آشنا کردم. نتیجه اش هم این شد که از باجناقم گرفته تا دخترعمههای همسرم، تصمیم گرفتند در این کار انسان دوستانه مشارکت کنند و حالا هرکدام از آنها در حوزهای به عنوان داوطلب فعالیت میکنند.
او که حالا هفتادوپنج ساله است و تجربیات متعددی در حوزه کارهای داوطلبانه دارد، میگوید: اخیرا با گروهی از داوطلبان به کاشمر رفتیم تا به مردم زلزله زده کمک کنیم؛ در مشهد نیز علاوه بر آماده کردن بستههای معیشتی برای شهروندان نیازمند در مناطق کم برخوردار، هرجا لازم باشد، در خدمت هلال احمر برای کمک به شهروندان حاضرم. آقای ابراهیمی مشاهده رنج مردم را سختی کار داوطلبان هلال احمر میداند: دیدن بی قراری و ناراحتی مردم همیشه برای ما سخت است؛ اگرچه ما به عنوان داوطلبان هلال احمر، آموزشهای لازم را برای مواجهه با این حوادث و شهروندان حادثه دیده آموختهایم، بازهم این مسئله سختیهای خودش را دارد.
دکتر مهدیه فربدی
امدادگر
دکتر مهدیه فربدی، پزشکی است که در مرکز سلامت روستایی امیرآباد در منطقه کال زرکش، مشغول به کار است، با این حال شیفتهای او در این مرکز باعث نشده است فعالیتهای داوطلبانه را از خاطر ببرد و کنار بگذارد. او میگوید: برای ما که در حوزه پزشکی فعالیت میکنیم، فعالیتهای داوطلبانه بخشی از کارمان محسوب میشود که باعث شده است زندگی کاری مان رنگ ولعاب قشنگی بگیرد و لحظات دلچسبی را که ناشی از کمک به مردم است، پشت سر بگذاریم.
دکتر فربدی با اشاره به اینکه دیگر خوبی فعالیتهای داوطلبانه، این است که براساس شرایط، همکاری داوطلب متفاوت است، اضافه میکند: من به این خاطر که کودکم سن کمی دارد، نمیتوانم فعالیتهای داوطلبانه خارج از مشهد را انجام دهم و خوشبختانه جمعیت هلال احمر مشهد نیز شرایطم را درک کرده است. از این بانوی داوطلب میپرسم که آیا فرزندتان هم که بزرگ شد، دوست دارید داوطلب شود و در این عرصه به شهروندان کمک کند.
او پاسخ میدهد: بله؛ حتما، به خصوص که فرزندم در مدرسه مهارت تحصیل میکند که مهارتهایی همچون کمک به هم نوع، انجام کار گروهی، انتخاب دوست مناسب و... را در کنار سایر مهارتهای لازم آموزش میبیند. اولین طرحی که دکتر فربدی در قالب یک داوطلب انجام داده است، ویزیت رایگان گروهی از شهروندان مشهدی در یکی از مساجد پایین خیابان بوده است. دعای خیر شهروندان برای تیم اعزام شده و درخواست حضور مجدد آن ها، ازجمله موضوعاتی بوده است که به گفته این بانوی داوطلب، مهر و محبت شهروندان مشهدی را نشان میدهد و برایش خاطرهای شیرین شده است.
سجاد اسدیان
امدادگر
سجاد اسدیان از داوطلبانی است که از سال ۱۳۹۳ عضو جمعیت هلال احمر مشهد شده است. او، هم با واحد آموزش این سازمان همکاری میکند و هم به عنوان نجاتگر به صحنههای حوادث میرود تا به شهروندان کمک کند. اسدیان که فارغ التحصیل رشته پرستاری است، میگوید: محور آموزشهایی که در قالب دورههای آموزشی به داوطلبان ارائه میشود، کمکهای اولیه است.
این آموزشها علاوه بر اینکه داوطلبان را در هنگام کمک به شهروندان در حوادث مختلف یاری میکند، برای همه مردم نیاز جدی است. نکاتی همچون حفظ خونسردی هنگام رخ دادن حوادث مختلف، درکنار استفاده درست و به موقع از کمکهای اولیه برای فرد حادثه دیده توسط شهروندان، جزو موضوعات کلیدی و مهمی است که شهروندان باید از آن آگاه باشند.
این داوطلب جوان که در سالهای گذشته به عنوان نجاتگر با تیمی از جمعیت هلال احمر مشهد برای کمک به مردم سیل زده سیستان وبلوچستان اعزام شده بود، همین مأموریت را خاطرهای ماندنی از روزهای فعالیتش میداند. «خانههای مردم به خاطر شدت بارندگی و سیل، تخریب شده بود؛ مردم سیستان وبلوچستان مردم محرومی هستند؛ در آن سیل، خانه و زندگی شان را از دست داده بودند و شرایط روحی بدی داشتند». اسدیان حال وروز ناخوش مردم آن منطقه را هم تصویری میداند که از ذهنش پاک نخواهد شد.
او از لحظات شیرین آن مأموریت امدادی نیز این طور یاد میکند: طی این روزها، ساعاتی که مردم نیاز به کمک نداشتند و زمان خالی من و نجاتگران بود، با تعدادی از کودکان بازی میکردیم تا لحظات سخت سیل و مشکلاتی را که برای خانواده هایشان ایجاد شده بود، فراموش کنند. خوبی اش این بود که بچهها ساعتی میتوانستند بازی کنند و خوشحالی شان نشان میداد که از اینکه ما با آنها بازی میکنیم، رضایت دارند.